باران خون p19 s2{ ایندفعه گزارش کنید نمیزارم}
نامجون: جلسه تمومه مشاوره فروش خانمه... لی جه یونگ! شما تشریف داشته باشید ، اگر هم کسی قصد خرید داره دفتر اقای جی چانگ ووک دوروز دیگه تشریف بیاره ، خیلی ممنون
ا/ت ویو
یعنی نامجون چیکارم داشت؟ متوجه شده؟ یه عالمه علامت سوال تو ذهنم بود و سونگمین فقط میگفت اروم باشم
ورقه هارو روی میز کوبید تا مرتب بشن و بعد راه افتاد و از اتاق جلسه خارج شد منم پش سرش اومدم بیرون از اتاق فاصله گرفتیم و توی راه رو در حال راه رفتن بودیم که هواسا از پشت بهم تنه زد و از جلوم رد شدو رفت جای نامجون بعد از 3 مین رسیدیم دفتر نامجون
ا/ت: سونگمین!دفترشو جا به جا کرده جالبه
سونگمین: هیسسس ارع سه ساله جابه جاش کرده
ا/ت: {تعجب}
هواسا و نامجون رفتن تو دفتر و من بیرون از دفتر بودم ولی کامل اون داخلو میدیدم چون دیوار های شیشه ای براش گذاشته شده بود
هواسا:قرار بود شرکتو بزنی به نام من رفتی زدی به نام اون زن اشغالت
نامجون: درست صحبت کن
هواسا: الان برا فروش شرکت میخوای چیکار کنی؟ باید بری التماسش کنی امضا بده
نامجون: گمشو بیرون اگه تا الانم نگهت داشتم به خاطر ارثیه که پدرت از پدر بزرگم داره وگرنه ما نسبتی باهم نداریم
هواسا:احتراممو نگه دار احترامتو نگه میدارم
نامجون:مگه تو احترام حالیته؟ گمشو
هواسا اومد بیرون و یه لبخند مسخره به خودش گرفتو رفت که نامجون اشاره کرد بیام تو دفترش
---------------------------------------------------
نامجون: خوش اومدین
ا/ت: ممنون
نامجون: نوشیدنی چی میل دارین
سونگمین:قهوه تو از قهوه متنفری اینطور شک نمیکنه
ا/ت: چیزی میل ندارم
نامجون: مگه میشه؟ باید میل داشته باشی
ا/ت: قهوه میخورم ،ممنون
تلفن رو میزشو برداشت و دوتا قهوه سفارش داد و نشست جلوم
نامجون: بشینید خانم لی
ا/ت: ممنون
نامجون: نظراتتونو درباره این شرکت بهم بگید
ا/ت:این شرکت موروثیه؟
نامجون: درسته
ا/ت: از نظر من بهتره موروثی بمونه
نامجون:{ابروشو بالا میندازه و به ا/ت خیره میشه} من اگه میخواستم موروثی بمونه مشاور فروش نمیگرفتم
ا/ت: درسته
نامجون: من فعلا زن و بچه ای ندارم که بخوام به ارث و میراث فکر کنم و الان قصدم فروشه
با این حرفش بغضی راه گلومو بست و نمیتونستم قورتش بدم داشتم قرمز شدن صورتمو حس میکردم و نفس تنگیم دوباره بالا زده بود که با کوبیده شدن در به خودم اومدم
؟:قهوتون اقا
نامجون: ممنون بزارش اینجا و برو
؟:بله چشم
نامجون:...
ا/ت ویو
یعنی نامجون چیکارم داشت؟ متوجه شده؟ یه عالمه علامت سوال تو ذهنم بود و سونگمین فقط میگفت اروم باشم
ورقه هارو روی میز کوبید تا مرتب بشن و بعد راه افتاد و از اتاق جلسه خارج شد منم پش سرش اومدم بیرون از اتاق فاصله گرفتیم و توی راه رو در حال راه رفتن بودیم که هواسا از پشت بهم تنه زد و از جلوم رد شدو رفت جای نامجون بعد از 3 مین رسیدیم دفتر نامجون
ا/ت: سونگمین!دفترشو جا به جا کرده جالبه
سونگمین: هیسسس ارع سه ساله جابه جاش کرده
ا/ت: {تعجب}
هواسا و نامجون رفتن تو دفتر و من بیرون از دفتر بودم ولی کامل اون داخلو میدیدم چون دیوار های شیشه ای براش گذاشته شده بود
هواسا:قرار بود شرکتو بزنی به نام من رفتی زدی به نام اون زن اشغالت
نامجون: درست صحبت کن
هواسا: الان برا فروش شرکت میخوای چیکار کنی؟ باید بری التماسش کنی امضا بده
نامجون: گمشو بیرون اگه تا الانم نگهت داشتم به خاطر ارثیه که پدرت از پدر بزرگم داره وگرنه ما نسبتی باهم نداریم
هواسا:احتراممو نگه دار احترامتو نگه میدارم
نامجون:مگه تو احترام حالیته؟ گمشو
هواسا اومد بیرون و یه لبخند مسخره به خودش گرفتو رفت که نامجون اشاره کرد بیام تو دفترش
---------------------------------------------------
نامجون: خوش اومدین
ا/ت: ممنون
نامجون: نوشیدنی چی میل دارین
سونگمین:قهوه تو از قهوه متنفری اینطور شک نمیکنه
ا/ت: چیزی میل ندارم
نامجون: مگه میشه؟ باید میل داشته باشی
ا/ت: قهوه میخورم ،ممنون
تلفن رو میزشو برداشت و دوتا قهوه سفارش داد و نشست جلوم
نامجون: بشینید خانم لی
ا/ت: ممنون
نامجون: نظراتتونو درباره این شرکت بهم بگید
ا/ت:این شرکت موروثیه؟
نامجون: درسته
ا/ت: از نظر من بهتره موروثی بمونه
نامجون:{ابروشو بالا میندازه و به ا/ت خیره میشه} من اگه میخواستم موروثی بمونه مشاور فروش نمیگرفتم
ا/ت: درسته
نامجون: من فعلا زن و بچه ای ندارم که بخوام به ارث و میراث فکر کنم و الان قصدم فروشه
با این حرفش بغضی راه گلومو بست و نمیتونستم قورتش بدم داشتم قرمز شدن صورتمو حس میکردم و نفس تنگیم دوباره بالا زده بود که با کوبیده شدن در به خودم اومدم
؟:قهوتون اقا
نامجون: ممنون بزارش اینجا و برو
؟:بله چشم
نامجون:...
- ۴.۰k
- ۰۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط